آزربايجان

آزربايجان فرهنگينه بير قيسا باخيش

داستان اوغوز خان و متن فارسي دعاي اوغوز خان

+0 به يه ن

اوغوزخان سر دسته تركهاي اوغوز و اولين ثلاله ملل ترك دنيا بود است كه وارد آسياي غربي شدند. و قبل از گوگ توركها فتوحات زيادي بدست اوردند امروزه اصليت اكثريت مردم تركيه و آذربايجان (شمال و جنوب رود آراز) را از تركهاي اوغوز مي دانند. زبان تركي آذربايجان و تركيه زير شاخه تركي اوغوز مي باشد
در افسانه ها آمده است كه اوغوز خان در شير خوارگي ، پدر و مادرش را از دست داده و تك و تنها در دره اي مي ماند كه در اين هنگام گرگي از جنس بوز قورد طفل شيرخواره را پيدا كرده و از او نگهداري ميكند و با دادن شير خود ، طفل را از مرگ نجات مي دهد . كه با زنده ماندن اوغوز خان نسل تركها از نابودي نجات پيدا مي كند و با ايجاد زاد و ولد قبيله تركها بوجود مي آيد و اوغوز خان اولين ثلاله و جد ( آتاي ) تركها بحساب مي آيد كه با شير گرگ بزرگ شده است .

و اگر بوز قورد نبود ، اوغوز خان زنده نمي ماند و بديهي است كه نسل ملت ترك نيز از ميان مي رفت . لذا بدين سبب بز قورد نشان ملل ترك جهان مي شود . علاوه بر اين بز قورد خصوصيتهاي منحصر به فردي دارد و با ساير گرگها و حيوانات فرق دارد كه چند مورد ذيلاً ذكر مي شود:
۱-بز قورد مثل ساير گرگها اجتماعي زندگي نمي كند و معمولا تنها زندگي مي كند.
۲- بز قورد فقط با يكي از همنوعان خود ازدواج كرده و جفت گيري مي كند و مثل انسانها زندگي خانوادگي تشكيل مي دهد.
۳-بز قورد ، هرگز در جاي محصور زندگي نكرده و اسارت را تحمل نمي كند و هر شئ اي يا جانداري كه مانع حريت و آزادگي اش شود سريعا حمله ورشده و پاره پاره اش مي كند. و در صورت تحميل اسارت ، يا خود كشي مي كند و يا با گرسنه ماندن مي ميرد . يعني يا مي ميرد و يا از اسارت خود رانجا ت مي دهد، كه اين خصيصه، ارزش سمبلي آنرا بيشتر عيان مي كند.
۴- بز قورد در برابر تجاوز به لانه اش و حمله دشمن خيلي درنده بوده و متجاوز را پاره پاره مي كند- در واقع بز قورد حيواني است با جثه كوچكتر از گرگهاي معمولي ، نجيب ، تميز و مهربان و در عين حال زيرك و درنده و اسارت ناپذير ، كه با گرگهاي معمولي خيلي فرق دارد.


دعاي اوغوز خان:
اوغوزخان در دعايي كه در زير آمده است آرزوي سعادت براي توركها دارد. اين متن بوسيله جناب آقاي«دكتر رضا نور»از تركي باستان به تركي استانبولي معادل سازي شده است ما متن كامل اين دعا به زبان فارسي در اينجا قرار ميدهيم.
دعاي اوغوزخان براي آقا تورك خان :

(زيرپي تانري) اي خداي بزرگ خداوند زيبا، خداوند آسمان
نگهبان تورك و سرزمينهايش باش!

از شر دشمنانش حفظ كن!

تورك را در نترسي و بي باكي پايدار كن!

تورك را با جنگ هاي نظامي گرامي بدار!

تورك را حقيقت گرا گردان!

در قلب تورك قبل از هر چيز و حتي قبل از اينكه شكمش را با نان سير كني ، عشق به تورك بودن را قرار ده!

زندگي تورك را آرماني كن و او را در راه آرمان گرايي به تلاش وادار!

آداب و رسومشان را با جانشان حفظ كن!

به تورك راحتي و آسايش مده!

آنها را به زحمت و رنج كشيدن عادت بده!

تا با رنج و زحمت قلبها و بدنهاشان آهنين شود!

به همين دليل به آنها قدرت فراوان براي تلاش كردن عطا فرما!

تورك را فعال و در حال حركت و پيشرفت قرار ده!

به تورك ويژگي هاي پايدار و غير قابل تغيير بده كه با زمان تغيير نكند!

فقط اين ويژگي ها را در جهت كمال تغيير ده!


اي تانري هراي!


نيروي ملي ، ناموس ، اخلاق ، عزم ، ثبات ، آرماني بودن ، روح تورك دوستي ، ميهن پرستي ، علم ، هنر ، نظم ، نيروي جسماني و فراواني نعمت ؛ به تورك از اينها بده!

از تورك دزدي ، بي ناموسي و بي فرهنگي را دور كن!

به تورك شخصيت و هويت بده! 

هويتي كه بالاتر از همه باشد!

تورك اعتماد به نفس داشته باشد! 

تورك را فردي حكم كننده و جدي بيافرين!

بر احساساتش غلبه كند و با خشم قدم برندارد و از خشم منفجر نشود!

هميشه خونسرد باشد!

تورك را از هر ملتي جسور و شجاع بيافرين! 

خونخواهي كردن و انتقام را از ياد تورك نبر!


خداوند بزرگ!


دنيارا با تمام خوبي هايش نابود كن اگر مي خواهي حتي يك تورك بي ناموس بيافريني!

هر چه تورك ترسو وجود دارد همشان را نابود كن!

تورك تمام چيزها را مقايسه كند، فقط چيزهايي را برگزيند كه عقل و منطق به او مي گويد!

صبر داشته باشد و در برابر درد و غم پايدار باشد!

اراده اش پولادين باشد! توركي را كه روش و مسلكش را تغيير دهد نيافرين!

تورك را مانند ميمون با اشتها و گرسنه مكن!

تورك هميشه با احتياط قدم بردارد!

به زبان شيرين هيچ كسي گول نخورد!

به كسي اعتماد و اطمينان نكند! 

قيمت تلاش از تيز هوشي بالاتر است!

خدايا، تورك را تلاشگر نما!

عمر تورك با تلاش بگذرد!

به او هميشه عشق تلاش و كار را بده كه با همكاري و تعاون به تلاش عادت كند!

تورك تنبل را بكش!

به تورك بالاتر از همه ملتها هوش و زيركي عطا فرما!

هوش و تلاش؛اگر جفتشان با هم باشند در مقابل تورك كسي نمي تواند بايستد. تنها شرط اقتدار ملي آرمان و ارزشهاي بلند مرتبه و مرتفع است. براي دستيابي به آن نيز اخلاقي بلند مرتبه ، فداكاري و ثبات در تصميم و راه لازم است. توركها را با اخلاق ، ثبات تصميم و فداكار قرار ده!

خدايا، توركها را خود با دستانت متحد نما و از هر چيز مهمتر روح و فكر آنها را با هم متحد كن!

آنها را مانند يك مغز و فكر به يك فرهنگ متحد كننده صاحب كن!

تورك را به فرهنگ و آداب و رسومش وفادار نما!

مردم تورك بدانيد كه آداب و رسوم پدران ما با گذشت اعصار بوجود آمده است و بي دليل و حكمت نبوده است!

خداوند من را از تحريف كردن و مجبور به تحريف نمودن آداب و رسوم و فرهنگ حفظ كرده و حفظ نمايد!


خداوند بزرگ!


ملت تورك را اهل لاف گويي قرار مده! آنها را از انسانهايي قرار ده كه از دستشان كار بر مي آيد!

گفتن چيزي به معناي انجام وظيفه نيست! آنرا واقعا انجام دادن انجام وظيفه است و انجام دادن وظيفه را در فكرها قرار ده!
خداوند زيبا!
درخواست هميشگي من از تو اين است: تورك را از تملق و چاپلوسي دور كن! 

تورك را از حرص پول كثيف حفظ كن! 

چاپلوسان را نيست كن!


اي خداوند!


خانواده تورك و فرهنگ و ادب و تربيتشان را جلوتر از همه چيز حفظ كن!

در خاك سرزمين تورك آزادگان زندگي كنند! غير از عدل و عدالت چيز ديگري حكومت نكند!

تو به توركها در مقابل طبيعت و چيزهاي طبيعي عشق عطا فرما!

در سرزمين تورك بي پولي هر چه بيشتر كم شود كه فقر عيب و ضعف بشمار مي رود!


اي آفريننده جهان، خداوند بلند مرتبه!


به تورك قبل از دادن انسانيت به آنها فهم انسانيت را بده!

سخنان افرادي كه از انسانيت حرف مي زنند رنگي است براي رنگ كردن چشمانشان!

مللي وجود دارند كه ماسك انسانيت مي زنند در حالي كه زير اين ماسك حيوان زندگي مي كند و توانيي درك انسانيت ندارند!

خدايا، به تورك اراده اي بي عيب و سالم بده!

در سختي ها به صبرش، به تحملش و همچنين به غيرتش بيافزا!

به او ويژگي بنيادين يعني علاقه به انجام وظيفه و احساس مسئوليت بده!

انجام مسئوليت را از سرزمين تورك كسر مكن! بزرگترين قدرت را كه همانا عشق به تورك بودن است را به تورك بياموز!


بيگ الله


سرزمين هايي كه در آنها به توركي صحبت شده است و يا براي توركها سرزمين شده اند،تا قيامت تحت حكومت توركها قرار ده!




ميراث مكتوب ادبيات زبان تركي آذربايجاني

+0 به يه ن

علي رزم آراي: يكي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي امروزين ترك زبانان ايراني ساكن در نقاط مختلف كشور در حوزه زبان مادري خود، نوشتن به اين زبان است. اين دغدغه كه يك دغدغه چند وجهي است به يقين برآمده از پيشينه تلخي است كه فرهنگ زبان تركي (در ايران) و ادبيات آن از دوران حكومت منحوس پهلوي و طاغوت زمان به حافظه خود دارد. 

وجوه مختلف اين دغدغه از ابتدايي‌ترين سطوح آن يعني نوشتن با هدف فقط نوشتن و نه چيزي ديگر تا عميق‌ترين صورت آن يعني نوشتن با هدف ايجاد انديشه و تفكر انساني در حافظه و فرهنگ زبان مادري كه نزديك‌ترين رسانه براي رشد و تربيت انساني‌ست، مي باشد.
يكي از اساسي‌ترين جنبه‌هاي نوشتن به زبان مادري و رسيدن به ادبيات و فرهنگ خاص آن تشكيل و موجوديت جهان بيني انساني (جمعي و فردي) نسبت به سرنوشت حيات ، آينده و حتي گذشته خود است.
مردمي كه جهان بيني و شعور جمعي خاص فرهنگ خود كه برآمده از صورت و تحرير مكتوب زبان است را نداشته باشند يقيناًً در حيات عادي خود دچار مشكل اساسي توقف انديشه هستند. به نحوي كه معنا به شكل واقعي، تأثيرگذار و عملي در روابط انساني اين مردمان شكل نگرفته و در نتيجه منتقل نيز نمي‌شود. حتي اگر معنا شكل هم بگيرد، لااقل درست و اثرگذار منتقل نمي‌شود. در چنين حالتي مشكلات مضاعف فرهنگي و تربيتي، آموزشي و علمي، رواني و اجتماعي و... بروز كرده و جامعه را در خود غرق مي‌كند. 
در خصوص زبان تركي بايد گفت كه اين زبان با سابقه ديرين و تاريخي خود هم از نظر ادبي و هم از نظر زباني و همچنين روند و موجوديت فعلي خود در نشر و انتشار مطبوعات و رسانه‌ها و... در شرايط معنايي و فكري مساعدي به سر مي‌برد. تنها مشكل اين زبان در حوزه نوشتاري و مكتوب خود، عدم عموميت آن است.
به عبارتي وضعيت تحميلي نسبت به اين زبان در طول سال‌هاي قبل از انقلاب و در زمان طاغوت، اين زبان را در حوزه نوشتاري و تحرير به زبان نخبگان و روشنفكران ترك ايراني تبديل كرده است. البته تلاش‌هاي بي‌شمار انجام شده در فضاي بعد از انقلاب و حتي در چهارچوب زبان فارسي در فضاي قبل از انقلاب، تا حدودي توانسته است كه اين خاصيت مشكل‌زاي زبان تركي (آذربايجاني) را از بين ببرد، ولي همچنان خلاء وجود يك صورت مناسب عمومي براي نوشتن و تحرير مكتوب اين زبان به شدت احساس مي‌شود.
يكي از عمده روش‌هاي رسيدن به صورت مكتوب در يك زبان مانند زبان تركي آذربايجاني، شناسايي و به روز كردن آثار مكتوب تاريخي و عموميت دادن به فضاي مكتوب آن در صورت امروزي زبان تركي آذربايجاني بنا به لهجه هاي مسلط و مورد استفاده در مناطق مختلف است. به همين دليل در نوشتار حاضر در شمايي كلي در تاريخ آثار مكتوب زبان و ادبيات تركي آذربايجاني دقيق خواهيم شد.
در سده‌ هشتم زبان تركي در ميدان نظم و نثر در جولان كامل بود. قديمي‌ترين آثار نوشته شده، به زبان ادبي تركي آذربايجاني مربوط به سده‌ سيزدهم ميلادي/ هفتم قمري است. اولين اثر منظوم، از حسن اوغلو اسفرايني است كه در پايان سده‌ سيزدهم و آغاز سده‌ چهارم ميلادي مي‌زيست. او نخستين شاعر تركي آذربايجاني است. حسن اوغلو از تركان خراسان و نامش به فارسي پورحسن است. او به فارسي و تركي شعر مي‌سرود.
اشعار او از آناتولي تا خوارزم ورد زبان‌ها بود. سيف سرايي شاعر دربار مملوكان مصر و احمد داي شاعر آناتولي بر غزل او نظيره نوشته‌اند.
قواعد كليه يا دايره‌ جهان نما« نوشته‌ ايبري خوجا ابن عادلي در 839 ق/ 1459 م و »كتاب كوامل التعبير بوازيجي« نوشته‌ خضر بن عبدالهادي بوازيجي كه به سلطان سليمان قانوني هديه شده است. نثر كتاب كه در باره‌ تعبير خواب است، نثر تركي آذربايجاني سده‌ نهم هجري است. در شعر نيز مي‌توان به اين نكته اشاره كرد كه سلطان احمد جلايري در سرودن شعر زبردست بوده و به سه زبان پارسي، تركي و عربي شعر مي‌سرود. ديوان شعري از او كه در 808 ق تدوين شده و با مينياتور تزئين شده است، در گالري هنر فرير در واشنگتن نگهداري مي‌شود. از ديگر شاعران مي‌توان ابوسعيد نسيمي حسيني شيرازي را نام برد. او از سادات بسيار محترم و از صوفيان فارس بوده و در شيراز مي‌زيست. غزل عارفانه را نيكو مي‌سرود. در زبان تركي شاعري توانا بود. نصير باكويي يكي از نخستين شاعران تركي آذربايجاني است كه در اواخر سده‌ سيزدهم ميلادي در باكو مي‌زيست. او با غازان خان و اولجاتيو مغول معاصر بود. نخستين شعر ادبي به زبان تركي آذربايجاني معاصر آن عصر نيز در اين سده پديد آمد. محمد بن هندوشاه نخجواني معروف به شمس منشي كتاب »صحاح الفرس« را كه يك فرهنگ فارسي به تركي است، به نگارش درآورد. كتاب صفوة الصفاء اثر ابن بزاز اردبيلي در شرح مقامات شيخ صفي‌الدين اردبيلي، از آثار ارزشمند اين دوره است. در اين سده‌ همچنين شيخ صفي‌الدين اردبيلي (مرگ 713 ق/ 1336 م) كتابي تركي و فارسي تحت عنوان»قارا مجموعه« يا »سيرالصوفيه« و يا»مقالات و مقامات« نوشته است. كتاب »قارا مجموعه« در كتابخانه‌ سلطنتي بريتانيا نگهداري مي‌شود. كمال‌الدين عبدالقادر مراغه‌اي متولد 754 ق كه در زمان جلايريان مي‌زيست، كتاب الادوار را به تركي ترجمه كرده است. او در 837 ق در هرات در گذشت. يكي از آثار مهم نثر تركي آذربايجاني، كتاب سيرت نبي نوشته‌ قاضي مصطفي ضرير ارزرومي است. نويسنده‌ نابينايي كه در نظم و نثر دستي داشت. او اين كتاب را در سال 779 ق در سفر به مصر، به خواهش ملك منصور علي پادشاه مصر نوشت. كتاب مهم ديگر در اين سده، ترجمه‌ كتاب »فتوح الشام« به تركي است. برجسته‌ترين شاعر سده‌ هشتم آذربايجان سيد عمادالدين نسيمي است. نسيمي متولد 1369 م در شماخي است. او براي نخستين بار اولين ديوان را به زبان تركي آذربايجاني پديد آورد. او ديوان‌هاي فارسي و عربي نيز داشته ولي ديوان عربي او در دست نيست. نسيمي شاگرد فضل الله نعيمي رهبر طريقت حروفيه بود. شاعر ديگر آذربايجاني سيد معين‌الدين حسين تبريزي معروف به قاسم انوار (تولد 757 سراب- مرگ 837 جام) است. او در شعر قاسم يا قاسمي تخلص مي‌كرد. شيخ الوان شيرازي نيز به تركي آذربايجاني شعر مي‌سرود. جهانشاه قره‌قويونلو فرزند قره‌يوسف (كه در سال 839 ق به حكمراني آذربايجان رسيد) به تركي و فارسي شعر مي‌سرود. او حقيقي تخلص مي‌كرد. با پيشرفت زبان تركي در آذربايجان كه با حكومت ايلخانان تقويت شده¬بود، شعر و ادب پارسي در شمال آذربايجان از رونق افتاد. شاعراني چون كمال‌الدين مسعود شرواني محمود بن پيركرد بن امير شرواني و مولانا شمس‌الدين بردعي متخلص به حمدي به دليل جنگ‌هاي مختلف، ناگزير ترك ديار كرده و عثماني رفتند. كار فرهنگنويسي نيز همچنان ادامه يافت. فرهنگ ابراهيمي يا شرف نامه‌ منيري تأليف قوام‌الدين ابراهيم ناروني به سال 878 ق از فرهنگ‌هاي چند زبانه‌ي سده‌ نهم است. اين فرهنگ به زبان‌هاي عربي، فارسي و تركي نوشته شده است. در نثر تركي نيز كه معطوف به تشويق تاريخ نويسي توسط مغولان بود، سعدالدين وراويني (برگرداننده‌ي مرزبان‌نامه از لهجه‌ي طبري، صفي‌الدين عبدالمؤمن ارموي) مؤلف رساله‌ي شرعيه در موسيقي، اسماعيل بن محمد تبريزي (نويسنده‌ كتاب حيوة النفس و رساله‌ي نصيريه) ظهور كردند. حافظ محمد بن علي قوشچي پسر ملاهادي قوشچي مؤلف كتابي است در تاريخ آل چنگيز و تاريخ ختاي كه همان كتاب مجدالدين محمد بن عدنان مورخ سده‌ هشتم را به تركي ترجمه كرده است. در سده‌ نهم دو كتاب ديگر نيز به شعر موجود است. كتاب »اختيارات قواعد كليه يا دايره‌ جهان نما« نوشته‌ ايبري خوجا ابن عادلي در 839 ق/ 1459 م و »كتاب كوامل التعبير بوازيجي« نوشته‌ خضر بن عبدالهادي بوازيجي كه به سلطان سليمان قانوني هديه شده است. نثر كتاب كه در باره‌ تعبير خواب است، نثر تركي آذربايجاني سده‌ نهم هجري است. در شعر نيز مي‌توان به اين نكته اشاره كرد كه سلطان احمد جلايري در سرودن شعر زبردست بوده و به سه زبان پارسي، تركي و عربي شعر مي‌سرود. ديوان شعري از او كه در 808 ق تدوين شده و با مينياتور تزئين شده است، در گالري هنر فرير در واشنگتن نگهداري مي‌شود. از ديگر شاعران مي‌توان ابوسعيد نسيمي حسيني شيرازي را نام برد. او از سادات بسيار محترم و از صوفيان فارس بوده و در شيراز مي‌زيست. غزل عارفانه را نيكو مي‌سرود. در زبان تركي شاعري توانا بود. 
فهرست منابع:
1- تاريخ ديرين تركان ايران پروفسور ذهتابي - ترجمه و تلخيص : علي احمديان
2- سيري در تاريخ زبان و لهجه هاي تركي - دكتر جواد هيئت
3- فرهنگ آذربايجاني فارسي (تركي) بهزاد بهزادي
4- ترك‌ها و ايران - نشريه دانشجويان آذربايجاني دانشگاه علم و صنعت ايران
5- نگاهي گذرا به گسترش و رواج زبان فارسي دري و تركي آذري در ايران دكتر محمد علي فرزانه
6- نگاهي نوين به تاريخ ديرين ترك‌هاي ايران - محمد رحماني فر



آرديني اوخو

ژنتيك و حربه پان ايرانيزم

+0 به يه ن

متاسفانه آخرين حربه پان ايرانيزم براي مقابله با ابتدائي ترين خواست بر حق ترك زبانان و ساير مليتهاي غير فارس ايراني اين بار ژنتيك است كه با جعل و تحريف قصد مقابله با حقوق ابتدائي آنان را دارد. 
چند سال پيش ايسنا خبري را منتشر كرد كه گويا يك «محقق آذري زبان» به نام «مازيار اشرفيان بناب»، توسط تحقيقات ژنتيك ريشهء «ژنتيكي» واحدي را براي ساكنان «فلات ايران» كشف كرده است. 
و بدين ترتيب و در خيال خام خود خواستند قضيه حقوق مليتهاي غير فارس را با ژن و كروموزوم فيصله داده و از خواست به حق اين ملل مظلوم در احقاق حقوق ابتدائي خود جلوگيري كرده باشند.
جالب توجه اين كه نتيجه چنين تحقيقاتي هيچگاه در يك ژورنال معتبر علمي منتشر نشد و تنها منبع خبر دهنده آن همان خبرگزاري ايسنا ماند تا بر اساس آن دايره المعارف هائي كه توسط «داوطلبان» ويرايش ميشوند؛ 
مثل «ويكي پديا» و «استيت مستر» و سايتهائي پان آريانيستي به تبليغ اين مهملات پرداخته و آنرا در بوق و كرنا بدمند.
يعني اينكه فرضيهء «مازيار اشرفيان بناب» طرفداري در جهان علم ندارد و هيچ ژورنال علمي آن را منتشر نكرده است.
برعكس، من در اين نوشته منابع معتبر علمي را معرفي ميكنم و از ژورنال هاي علمي نقل قول مي آورم كه خلاف گفته هاي ايشان را ثابت ميكنند.
قبل از آن البته بايد بدين نكته بسيار مهم اشاره كرد كه بحث ژن و ژنتيك و نژاد فقط در حوزه و محدوده علوم بيولوژيكي است و خلط اين مبحث با مسائل علوم انساني (زبانشناسي، جامعه شناسي و تاريخ) فقط و فقط نشان از بيسوادي و نژادپرستي حاميان اين طرز تفكر را دارد .

چه كه در مفهوم گروههاي ملي و طبقه بندي و اساس بندي آنها امروزه فاكتور نژاد به جز تعداد بسيار كمي از كشورها نظير ژاپن و شايد كره جزو عوامل اصلي و تعيين كننده براي تعيين مليت به حساب نمي ايند. 
معيار اصلي و عامل تعيين كننده “گروه ملي”٬ در درجه اول و عموما “تعلق زباني” اعضاي آن گروه انساني است.
فاكتورهاي بعدي نظير مذهب مشترك و فرهنگ مشترك و تاريخ مشترك تنها بعد از اين مرحله معياري براي تعيين گروههاي ملي اند. 
بر اين مبنا در ايران دو گروه انساني كه به دو زبان متفاوت صحبت ميكنند عضو دو گروه ملي متفاوت اند، مانند فارسها و تركها.
زباني كه در تشكل يك ملت و تعريف هويت ملي اش از آن سخن ميرود زبان سنتي، تاريخي، مادري و اول گروه انساني مورد مطالعه است نه زبان دوم افراد، زبان خارجي و يا زبان رسمي و دولتي كشورها. 
به عنوان نمونه زبان انگليسي در هندوستان، زباني رسمي، دوم و خارجي است. با اينهمه ملل هندوستان و بريتيش ها (كه خود مركب از گروههاي ملي متعددي است) به دليل توانايي صحبت كردن به زبان انگليسي يك ملت واحد بشمار نميآيند. 
زيرا ملل ساكن در هندوستان هر كدام براي خود زبان ملي-تاريخي ويژه اي دارند و به همين دليل نيز هندوستان، كشوري كثيرالمله شمرده مي شود. 
در ايران نيز زبان فارسي دولتي و رسمي براي ملتهاي غير فارس كه هر كدام داراي زبان ملي، سنتي، تاريخي و اول ويژه خود اند، زباني خارجي است. 
هم از اينرو توانائي بسياري از مردم منسوب به ملل گوناگون ساكن در ايران به خواندن و نوشتن فارسي- كه ناشي از تحميل زبان فارسي بر ملل ايراني در يك صد سال اخير است- اين مردمان و فارسها را تبديل به ملت واحدي نمي كند. 
حال از اين جا به بعد يعني بعد از در نظر گرفتن عامل زبان مشترك، عوامل و فاكتورهاي بعدي در مراحل بعدي معيار قرار مي گيرند يعني خود تركها همگي يك ملت نيستند و براساس فرهنگ مشترك و تاريخ مشترك و دين و.. خود گروههاي ملي ويژه اي دارند مانند گروه ملي قزاق،تركمن، اويغور و يا در مورد انگليسي زبانها خود بنا به فاكتورهاي ذكر شده گروههاي ملي خود را دارند و ملت آمريكا با ملت استرليا يكي نيست.
در كشورهاي بالكان با اينكه مردمان تبار و حتي زباني مشترك دارند فاكتوري چون مذهب عاملي تعيين كننده براي گروههاي ملي است زيرا هويت ملي هر كدام در طول تاريخ بر اساس دين و مذهب جداگانه شان شكل گرفته است. 
يعني حتي اگر نظريه آقاي بناب درست هم مي بود باز هيچ تاثيري در نفي يا اثبات چهار فاكتور اول مليت و يا به قول خودشان قوميت ندارد و نميتواند هم داشته باشد، چون اساساً ماهيت تحقيقات وي با ماهيت چهار فاكتور اول متفاوت است. 

اصولا نژاد پرستان نميتوانند درك كنند كه «گروههاي نژادي (و ژنتيك) بر گروههاي زباني (و ملي) منطبق نيستند». 
آنان «تورك بودن» را مطلقاً معادل با «زرد بودن» ميدانند و غافلند از اينكه كه همانطوريكه حوضهء تاثير زبان فارسي هزاره ها و ساير گروههاي «زرد پوست» را در بر دارد، حوضهء نفوذ زبان توركي هم ميتواند آذربايجانيان «سفيد پوست» را شامل شود.

علت ديگر جذابيّت اين فرضيه براي نژاد پرستان در يك جمله از «مازيار اشرفيان بناب» نهفته است: «جمعيت آذري زبان ساكن در فلات ايران ريشه ژنتيكي مشتركي با اقوام ترك زبان ساكن در كشور تركيه و اروپاي شرقي ندارند.»

ما در اينجا با ذكر منبع معتبر منتشر شده در ژورنال هاي علمي ثابت ميكنيم كه اين ادعا كذب محض است

در مقاله منتشر شده از طرف 
National Center for Biotechnology Information

كه سازماني معتبر و آمريكايي است به صراحت ذكر شده است كه 

Turks, Kurds, Armenians, Iranians, Jews, Lebanese and other (Eastern and Western) Mediterranean groups seem to share a common ancestry: the older "Mediterranean" substratum.
No sign of the postulated Indo-European (Aryan) invasion (1200 B.C.) is detected by our genetic analysis.

كه مردمان ترك و كرد و ارمني و ايراني زبانها و .. همگي از نژاد مديترانه اي هستند و اتفاقا اثري از هجوم اقوام آريايي به فرض وجود هم در آناليز ژني نيست.

بنابراين از متن فوق ميتوان اينگونه استنباط كرد كه اختلاف نژادي بين توركان آذربايجان و توركيه حتي به فرض وجود مربوط به گروههاي فرعي ژنتيك و زير گروههاي نژادي خواهد بود، نه گروههاي اصلي.

پس نژاد غالب اين منطقه مديترانه اي است پژوهش هاي ديگري كه اتفاقا روي طالشها و كردها صورت گرفته نشان ميدهد كه اين گروهها علي رغم ايراني زبان بودن پيوند نژادي قوي با اقوام ديگر ايراني زبان ندارند.

Genetic distance comparisons in another study have revealed that the Turkic and Turkmen speaking peoples in the Caspian area cluster with the Kurds, Greeks and Iranis (Ossetians). In this study, the Persian speakers are genetically remote from these populations, they are, however, close to the Parsis who migrated from Iran to India at the end of the 7th Century A.D.

در اين تحقيق به وضوح ميبينيم كه نشان ميدهد گروههاي كرد و ايراني زبانان اوستيايي در دسته با ترك و تركمن هاي درياي خزر از گروههاي فارسي زبان متمايز هستند.

البته بايد خاطر نشان كرد كه درخود كردها هم در مطالعات ديگر ريشه هاي سامي كشف شده

In another study, Kurdish Jews were found to be close to Muslim Kurds, but so were Ashkenazim and Sephardim, suggesting that much if not most of the genetic similarity between Jewish and Muslim Kurds descends from ancient times
و
In 2001, a team of Israeli, German, and Indian scientists discovered that the majority of Jews around the world are closely related to the Kurdish people -- more closely than they are to the Semitic-speaking Arabs or any other population that was tested.

همچنين وجود ريشه هاي قفقازي هم در بين كردها به مراتب بيشتر از ساير گروههاي ايراني زبان ثابت شده است:

other comparative testing reveals some varied origins for Iranian people such as the Kurds, who show genetic ties to the Caucasus at considerably higher levels than any other Iranian people except the Ossetians, as well as links to Europe and Semitic populations that live in close proximity such as the Arab and Jews

بر طبق منبع ديگري اگر گاهي لفظ اريايي به كردها اطلاق ميشود اين صرفا نشان دهنده تعلق زباني آنهاست و ربطي به نژاد ندارد و ماهيت تركيب چند قومي بودن آنها را انكار نميكند.

classification of Kurds as Aryan, is mainly based on linguistic and historical data and does not prejudice the fact there is a complexity of ethnical elements incorporated in them.

مطالعه ديگري در مورد طالشها نشان ميدهد كه

Comparison of the genetic structure of the populations examined with the other Iranian-speaking populations (Persians and Kurds from Iran, Ossetins, and Tajiks) and Azerbaijanis showed that Iranian-speaking populations from Azerbaijan were more close to Azerbaijanis, than to Iranian-speaking populations inhabiting other world regions.

يعني گروههاي طالش زبان جمهوري اذربايجان به ساير مردمان آن جمهوري بيشتر شباهت نژادي داشتند تا به مردم ايراني زبان در ايران و جاهاي ديگر.

تحقيق ديگري در مورد فارس زبانها ريشه هاي قومي آنها را اين چنين بر مي شمارد:

Persians are Aryan-speaking people and Iranians. There is a wholesale blending of types among the modern Persians. There are three subtypes of the pure Iranian: Semitic; Turkoman or Tatar strain; Suzians (Ripley, pp. 442-452).Some of population of Persia are descendants of ancient Persians including Parsis. Of these there are only 10,000 Zoroastrians in the whole land (Finn, pp. 32-33). 

بدين ترتيب فارس هاي امروزه با پارس هاي باستان يكي نيستند و خود قومي نوظهور و آميخته اي از اقوام ترك وعرب و خوزي و بوميان سابقند.
اين نكته بسيار مهم را پان ايرانيستهايي چون امير حسين خنجي هم تاييد مي كنند هر چند كه سعي در كم اهميت نشان دادن ان دارند

خود پارسي هاي هند هم البته خالص نيستند و تحقيق ديگري از آميزش زياد انها با هندي تباران خبر ميدهد:

However, a 2004 study in which Parsi mitochondrial DNA (matrilineal) was compared with that of the Iranians and Gujaratis determined that Parsis are genetically closer to Gujaratis than to Iranians (Quintana-Murci 2004, p. 840)

و البته اينها فقط نمونه هايي بود از عمق مساله نژاد و تبار و تحقيقات مختلف پيرامون آن كه اين مساله به سادگي تحقيقات جناب اقاي بناب نيست 
كه بتوان از آن يا يك شعار سطحي گذشت و به همين خاطر هم هست كه نتايج بدست امده ايشان بدون وجود سمپل سايز و متدلوژي قوي كماكان روي هواست 
و دنياي علم اجازه اينگونه غرض ورزي هاي نژادي براي سركوب حقوق ملتها را به اين افراد نخواهد داد و ايشان با نتايجشان جائي براي تبليغ جز ايسناي جمهوري اسلامي را ندارند.

منابع بالا اتفاقا دليلي ديگر بر اين مساله است كه فاكتور تبار نميتواند در دنياي امروزي و بخصوص منطقه ما كه مركز مهاجرت اقوام مختلف بوده به عنوان عامل تعيين كننده گروههاي ملي (قومي!) باشد 
دانشمندان علوم اجتماعي نمونه خوبي از ايسلند كه جزيره اي تقريبا متروكه بوده مثال ميزنند و عامل تبار را مناسب براي تفريق گروه هاي ملي در آنجا نمي دانند . 
اگر صاحبنظران، ايسلند كه جزيره اي بيش نيست را در اين مورد مثال ميزنند تكليف منطقه ما با آن سابقه مهاجرتي كه معلوم است

The well-defined Icelandic nation is assumed to consist of the descendants of the island of Iceland in, say, 1850. Those people also spoke the Icelandic language, were known as Icelanders at that time, and had a recognised culture of their own. However, the present population of Iceland cannot coincide exactly with their descendants: that would imply complete endogamy, meaning that no Icelander since 1850 ever had children by a non-Icelander. 

و اتفاقا مورد مهاجرت اقوام مختلف در ايران و تاثير آنها در هتروجنوس بودن جمعيتي يك امر كاملا تاييد شده است كه خلاف گفته هاي آقاي بناب را ثابت ميكند.

Iran’s strategic location created a point of contact for many human migrations. And Persia’s role as a crossroad for tricontinental dispersals is today refl ected in its diversity of haplogroups and lineages

همان طور كه مشاهده ميشود وجود هاپلوگروپ هاي مختلف عدم هموژن بودن جمعيتي و وجود تنوع را در آن ثابت ميكند

مساله ديگري كه بوضوح و به فرم غلط در اينترنت ديده ميشود عدم تفريق بين مردمان ايراني با مردمان ايرانيك است. ايراني نام تابعيت و شهروندي است. نام ملت نيست . 

ايران متشكل از مليتهاي گوناگون است به مانند سوييس در اروپا و هند در آسيا. 

و مراد از مردمان ايرانيك همان مردماني هستند كه به يكي از زبانهاي خانواده زباني ايراني تكلم ميكنند كه البته فقط شامل محدوده جغرافيائي فعلي نيست و ميتواند مردمان كشورهاي ديگر را هم شامل شود و البته اين مساله فقط مساله زبان است نه نژاد و نه چيزي ديگر.

همان طور است در مورد مردمان ژرمنيك كه مراد خانواده زباني است و مردماني است كه به يكي از زبانهاي عضو اين خانواده نظير سوئدي فنلاندي ،ايسلندي و غيره صحبت ميكنند و اين ربطي به مفهوم مردمان با تابعيت الماني كه فقط عضوي از اين گروه هستند ندارند.

مراد از توركيك هم تمام ترك زبانها و مراد ترك به مفهوم ائتنيكي تركهاي تركيه و ترك هاي ايران است.

مساله ديگر مساله نژاد ايراني آريائي و از اين قبيل داستانهاست كه هيچگونه پايه علمي نداشته و صرفا جهت گمراه كردن افكار عمومي از طرف عده مغرض ارائه ميشود. 
در مورد اسطوره نژاد آريايي همين بس كه يكي از مخترعين خود اين نژاد ماكس مولر آنرا تكذيب و مرادش از آريايي را صرفا يك خانواده زباني دانست:

“To me an ethnologist who speaks of Aryan race, Aryan blood, Aryan eyes and hair, is as great a sinner as a linguist who speaks of a dolichocephalic dictionary or a brachycephalic grammar.” (1888, p. 120)

دكتر غياث ابادي هم اخيرا پژوهش هايي در اين زمينه داشته است
:http://www.youtube.com/watch?v=GW85oszRnPY

منابع:

1)http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/11380939?dopt=Abstract
2)http://www3.interscience.wiley.com/journal/110485882/abstract
3)http://www.springerlink.com/content/v5841873g4nq2g38/
4)http://www.cryptojews.com/Comparing_DNA.htm
5)http://web.archive.org/web/20021204125113/http://www.barzan.com/kevin_brook.htm
6) Bois, Th.; Minorsky, V.; Bois, Th.; Bois, Th.; MacKenzie, D.N.; Bois, Th. "Kurds, Kurdistan."
7) Contributions to the anthropology of Iran" (Ripley, pp. 442-452).
8)http://www.irantarikh.com/archive/qowmiyathaa.htm
9)http://en.wikipedia.org/wiki/Nation
10)http://content.karger.com/ProdukteDB/produkte.asp?Aktion=ShowPDF&ArtikelNr=93774&ProduktNr=224250&filename=93774.pdf
11) http://www.scs.uiuc.edu/~mcdonald/WorldHaplogroupsMaps.pdf

در نشاني بالا نقشه اي اين هاپلوگروپ ها در ميان برخي اقوام جهان ديده مي شود

12)در دياگرامي در پ د ف زير صفحه 139 ايرانيها (كه به احتمال قريب به يقين فارسهايند) به چهار دسته مجزا تقسيم شده اند: 
http://content.karger.com/ProdukteDB/produkte.asp?Aktion=ShowPDF&ArtikelNr=93774&ProduktNr=224250&filename=93774.pdf

ناحيه اصفهان كه با قفقازيها در يك گروه قرار داده شده اند. كه فارسهائي كه اصلا تركهاي زبان عوض كرده اند به لحاظ ژنتيك به قفقازيها نزديك ترند (نگاه كنيد همچنين به نوشته آقاي مهران بهاري در باره نقش تركان در ايجاد لهجه هاي اصفهاني و تهراني فارسي)

فارسهائي كه با ازبكها در يك گروه قرار داده شده اند كه احتمالا گروههاي تاجيك زبان خراسان اند. كه با اعراب و ساميها هم نزديكي دارند (تاجيكها اساسا مخلوط ايرانيك زبانان با اعرابند)

فارسهائي كه با پاكستانيها، هنديها و ديگر گروههاي اينديك در يك گروه نشان داده شده اند. كه خود اينها نيز به دو قسمت شمالي و جنوبي تقسيم شده اند.

با اين وصف شكي نيست كه گروه قومي فارس در ايران به لحاظ تباري، يك گروه هموژن نيست و خود به چند لايه كاملا متفاوت تقسيم مي شود و اين يك بار ديگر ثابت مي كند كه فارسهاي ساكن در ايران گروه قومي اي بومي نبوده بلكه از تغيير زبان دادن گروههاي گوناگون در سده هاي اخير حاصل شده اند


13) http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/2009/06/blog-post_26.html و http://www.nornirsaett.de/the-myth-of-the-aryan-tribe/



آرديني اوخو